آیه 15 سوره احزاب
<<14 | آیه 15 سوره احزاب | 16>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و آن منافقان از این پیش (در جنگ احد که اکثر فرار کردند) با خدا عهد محکم بسته بودند که به جنگ پشت نکنند، و از عهد خدا پرسش خواهد شد.
و همانا آنان از پیش با خدا پیمان بسته بودند که [به دشمن] پشت نکنند؛ و پیمان خدا همواره بازخواست شدنی است.
با آنكه قبلاً با خدا سخت پيمان بسته بودند كه پشت [به دشمن] نكنند، و پيمان خدا همواره بازخواست دارد.
اينان پيش از اين با خدا پيمان بسته بودند كه در جنگ به دشمن پشت نكنند. خدا از پيمان خود بازخواست خواهد كرد.
(در حالی که) آنان قبل از این با خدا عهد کرده بودند که پشت به دشمن نکنند؛ و عهد الهی مورد سؤال قرار خواهد گرفت (و در برابر آن مسؤولند)!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«مَسْؤُولاً»: پرسیده. مورد پرسش و باز خواست قرار گیرنده.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلَّا يَسِيراً «14»
و (آن منافقان و بيمار دلان چنان بودند كه) اگر (دشمنان) از اطراف مدينه بر آنان وارد مىشدند و از آنان تقاضاى فتنهگرى مىكردند، به سرعت مىپذيرفتند، و جز مدّت كمى درنگ نمىكردند.
وَ لَقَدْ كانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ وَ كانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلًا «15»
در حالى كه آنان پيش از اين با خداوند پيمان بسته بودند كه (به دشمن) پشت نكنند؛ و پيمان الهى بازخواست شدنى است.
نکته ها
فرار نكردن از جبهه و جنگ، «لا يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ» از شروط ايمان به خدا و پيامبر است؛
جلد 7 - صفحه 339
خداوند مىفرمايد: اين عهد مورد بازخواست و سؤال واقع خواهد شد. «كانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلًا»
پیام ها
1- دشمن براى ايجاد فتنه از منافقان داخلى كمك مىگيرد. «سُئِلُوا الْفِتْنَةَ»
2- منافقان به راحتى از حقّ برگشته، به دشمن رو مىكنند و فتنه به پا مىنمايد. «لَآتَوْها»
3- پذيرش درخواست كافران به صورت عجولانه و بى تفّكر، نشانهى بى هويّتى است. سُئِلُوا ... ما تَلَبَّثُوا بِها إِلَّا يَسِيراً
4- پيمان بستن مهم نيست، وفادارى مهم است. عاهَدُوا اللَّهَ ... لا يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ
5- پيمان خداوند را سرسرى نگيريم كه قطعاً مورد سؤال و توبيخ قرار مىگيريم. «كانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلًا»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَقَدْ كانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ وَ كانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلاً «15»
بعد از آن به جهت تذكر عهد با پيغمبر به ثبات در مواطن قتال مىفرمايد:
وَ لَقَدْ كانُوا: و هر آينه بودند بنو حارثه و بنو سالمه كه از روى انابه، عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ: عهد نمودند خدا را پيش از اين روز كه در جنگ احد به جهت قتل، قصد فرار كرده بودند، بعد از آن نادم گشته عهد و پيمان نمودند كه هرگز، لا يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ: پشتها برنگردانند در جنگها بلكه در جميع مواضع قتال ثابت قدم باشند وَ كانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلًا: و هست عهدى كه با خدا نمودهاند سؤال گرديده شده، يعنى مسئوليت آن را دارند و از وفاى به آن سؤال خواهند كرد و به شكستن عهد جزا خواهند يافت.
تبصره: يكى از لوازمات ايمانى وفاى به عهد است، بلكه تحقق دين منوط به وفاى عهد است، لذا حضرت امير المؤمنين فرمود: لا دين لمن لا عهد له، دين نيست براى كسى كه عهد ندارد «1».
«1» اين حديث را بحار الانوار ج 75 ص 96 روايت 20 بنقل از دعوات راوندى ص 5 از موسى بن جعفر از پدرانش از رسول خدا عليهم السّلام آورده است.
جلد 10 - صفحه 420
و ابى مالك گويد: به حضرت على بن الحسين عليه السّلام گفتم: اخبرنى بجميع شرايع الدّين. قال: قول الحقّ و الحكم بالعدل و الوفاء بالعهد، خبر ده مرا به تمام شرايع دين، فرمود: قول حق، و حكم به عدل، و وفاى به عهد «1».
آيه شريفه دلالت دالّ است بر آنكه روز قيامت عهدها سؤال شود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً «12» وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلاَّ فِراراً «13» وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطارِها ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْها وَ ما تَلَبَّثُوا بِها إِلاَّ يَسِيراً «14» وَ لَقَدْ كانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ وَ كانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلاً «15»
ترجمه
و ياد كنيد وقتى را كه گفتند منافقان و آنانكه در دلهاشان بيمارى است وعده ندادند ما را خدا و پيغمبرش مگر براى فريب
و هنگامى را كه گفتند گروهى از آنها اى اهل مدينه نيست جاى اقامت براى شما پس باز گرديد و اذن ميخواستند دستهئى از آنها از پيغمبر ميگفتند همانا خانههاى ما گشاده است و نبود آنها گشاده اراده نمىنمودند مگر فرار را
و اگر داخل شده بودند بر آنان از جوانب آنها پس خواسته مىشدند كفر را هر آينه بجا مىآوردند آنرا و درنگ نميكردند در آن مگر كمى
و هر آينه بتحقيق بودند كه معاهده نمودند با خدا از پيش كه بر نگردانند پشتها را و باشد پيمان خدا پرسيده شده.
جلد 4 صفحه 311
تفسير
خداوند متعال ياد آورى فرموده در اين آيات پارهاى از اوضاع و احوال مرقومه در تاريخ جنگ احزاب را علاوه بر آنچه سابقا ياد آورى فرموده بود از آن جمله وقتى را كه اهل نفاق و آنانكه در دل بيمارى شك و ترديد در عقائد حقّه داشتند ميگفتند خدا و پيغمبر ما را بوعده نصرت بر اعداء در اين پيش آمد فريب دادند و مقصودشان فرمايش پيغمبر بود كه فرمود احزاب و قبايل مشركين و يهود بر من هجوم آور ميشوند ولى بالاخره غلبه با من است يا آنكه در وقت شكستن سنگ و جهيدن برق فرمود شام و يمن و ايران را ما مسخّر مينمائيم و از آن جمله وقتى را كه پارهاى از منافقين از قبيل عبد اللّه بن ابىّ و غيره باهل مدينه ميگفتند در اين هواى سرد نميشود اينجا كه لشگرگاه است اقامت نمود بر گرديد بمنازل خودتان در مدينه و مقام بفتح ميم نيز قرائت شده و بعضى ديگر كه گفتهاند بنو حارثه و بنو سلمه بودند مىآمدند خدمت پيغمبر و اجازه ميخواستند بروند خانههاى خودشان را كه در اطراف شهر بود تعمير و محفوظ نمايند باين عنوان كه خانههاى ما حصار درستى ندارد و رخنه و خلل در آنها زياد است چون اصل عورت بمعناى خلل است و خداوند آنها را تكذيب نموده كه هيچ خانههاشان عيبى نداشت فقط مقصودشان فرار از جنگ بود و اين را بهانه قرار داده بودند و از بىاعتقادى آنها خبر داده كه اگر اهل شرك كه فعلا هجوم بر ما نمودند از اطراف و جوانب خانههاى آنها وارد شوند و بخواهند از آنها كه از دين اسلام خارج گردند هر آينه مىپذيرند و حاجت آنها را روا مينمايند و چندان درنگ و تأمل نمىنمايند با آنكه تمام آنها قبلا با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم بيعت نموده بودند و قسم خورده بودند كه در يارى و دفاع از او و حرمش كوتاهى نكنند و در جنگ پشت به دشمن ننمايند و عهد با پيغمبر عهد با خدا است و بايد بآن وفا نمود و الّا در قيامت مسئوليّت و مؤاخذه دارد و توضيح اين آيات با مراجعه با جمالى كه از واقعه احزاب و خندق قبلا بيان شد حاصل خواهد گرديد انشاء اللّه و لأتوها بقصر نيز قرائت شده است.
جلد 4 صفحه 312
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَقَد كانُوا عاهَدُوا اللّهَ مِن قَبلُ لا يُوَلُّونَ الأَدبارَ وَ كانَ عَهدُ اللّهِ مَسؤُلاً «15»
و هر آينه همين كساني که فرار كردند قبلا با خدا عهد كرده بودند که فرار نكنند و نقض عهد مسئوليت دارد اولا فرار از جهاد خود يك گناه بزرگي است که از معاصي كبيره شمرده شده و ثانيا خلف عهد هم يك گناه بزرگ است و كفاره دارد بخصوص عهد بر امر واجب و ترك حرامي.
وَ لَقَد كانُوا عاهَدُوا اللّهَ مِن قَبلُ حضرت از آنها عهد و ميثاق گرفت.
لا يُوَلُّونَ الأَدبارَ مع ذلک فرار كردند.
وَ كانَ عَهدُ اللّهِ مَسؤُلًا اينکه فرار موجب تقويت كفر و شرك و ضعف اسلام و مسلمين و اذيت پيغمبر (ص) و مجاهدين و سبب قتل آنها ميشود و شريك در خون آنها ميشويد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 15)- سپس قرآن، این گروه منافق را به محاکمه میکشد و میگوید:
«آنها قبلا با خدا عهد و پیمان بسته بودند که پشت به دشمن نکنند، و (بر سر عهد خود در دفاع از توحید و اسلام و پیامبر بایستند، مگر آنها نمیدانند که) عهد الهی مورد سؤال قرار خواهد گرفت» و در برابر آن مسؤولند (وَ لَقَدْ کانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا یُوَلُّونَ الْأَدْبارَ وَ کانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلًا).
ج3، ص597
اصولا هر کسی ایمان میآورد و با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بیعت میکند این عهد را با او بسته که از اسلام و قرآن تا سر حدّ جان دفاع کند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم